ADMIS

دیار حرا

ADMIS

دیار حرا

چگونه وقتی حرفی برای گفتن ندارید، مکالمه را آغاز کنید

 

 

چه میزبان باشید و چه میهمان، موقعیت های اجتماعی بسیاری هست که در آن نیاز به برقراری ارتباط پیدا می کنید، حتی اگر انجام آن برایتان دشوار باشد. مثلاً در یک میهمانی میخواهید که نامزد دوستتان احساس راحتی کند و به او خوش بگذرد یا ممکن است غریبه ای را کنار یک اتاق شلوغ ببینید و با خودتان فکر کنید که او تنها شانس شما برای تحت تاثیر قرار دادن کسی است که به او علاقه مندید. اما متوجه می شوید که نمی دانید چه باید بگویید.

مراحل

1. با یک مقدمه شروع کنید و خیلی ساده خودتان را به فرد مورد نظر معرفی کنید. دستتان را جلو برده و با او دست بدهید. اگر او را می شناسید این مرحله را نادیده گرفته و از قدم دوم شروع  کنید.

2. به اطراف نگاهی بیندازید. ببینید آیا چیزی هست که ارزش صحبت کردن داشته باشد یا نه. حرف زدن درمورد آب و هوا دیگر خیلی کلیشه شده است اما اگر نکته جالبی درمورد آن وجود داشت هیچ اشکالی ندارد می توانید سر صحبت را باز کنید.

3. از طرفتان تعریف کنید. اما دقت کنید که دروغ نگویید مثلاً اگر می بینید که موهای طرفتان به طرز مسخره ای زشت است، از موهایش تعریف نکنید اما اگر مثلاً از کفش هایش یا هر چیز دیگری خوشتان آمده با لبخند عنوان کنید. یک تمجید بی ریا و خالصانه راه بسیار خوبی برای نزدیک شدن به طرف مقابل است. اما دقت کنید این تمجید درمورد مسئله ای خیلی شخصی نباشد که او را بترساند یا باعث شود که احساس ناراحتی کند.

4. سوال بپرسید. اکثر افراد عاشق این هستند که درمورد خودشان حرف بزنند پس این اجازه را به آنها بدهید. اما توجه کنید که زیاد درمورد خودتان حرف نزنید که فرد اجازه صحبت پیدا نکند. مثلاً بپرسید، "امسال چه درس هایی برداشتی؟" یا "آیا فلان فیلم را دیدی؟" "نظرت درموردش چه بود؟" سوالهایی بپرسید که بتوانند راحت درموردش حرف بزنند و فقط به یک بله یا خیر معمولی ختم نشود. مثلاً می توانید بپرسید "چه کیف خوشگلی، از کجا خریدی؟" و خواهید دید که دقایق متمادی درمورد آنروز که برای خریدن آن کیف به بازار رفته بود و اتفاقاتی که در آن روز افتاد صحبت می کند. اما اگر می بینید که طرفتان تمایل چندانی به پاسخ دادن به سوالهایتان ندارد، خیلی سوال نکنید.

5. حرف طرف مقابل را دنبال کنید. موافقت کنید، مخالفت کنید، و نظرتان را ابراز کنید. تلاش کنید که با بی توجهی از آن نگذرید.

6. به چشمان دوست جدیدتان نگاه کنید. اینکار باعث ایجاد اعتماد بینتان می شود. اما دقت کنید که به چشمهایش زل نزنید. همچنین طی گفتگو یکی دوبار نامش را بر زبان بیاورید. اینکار باعث می شود هم اسمش را به خاطر بسپارید و هم توجه او را به حرفی که می زنید معطوف کنید. لبخند بزنید و در صورت لزوم بخندید.

7. لبخند زدن و لذت بردن از گفتگو را فراموش نکنید.

8. فقط خودتان باشید و سوالهایی بپرسید که فکر می کنید با موقعیت جور است. قبل از اینکه حرفی را به زبان بیاورید، کمی به آن فکر کنید.

نکات

·     ریلکس باشید. این احتمال وجود دارد که هر گفتگوی کوچکی که دارید تا چند ماه بعد در ذهن مخاطبتان نماند. چیزی که به ذهنتان می رسد را بیان کنید.

·     یادتان باشد اگر موقع حرف زدن در ذهنتان به چیزی فکر می کنید. به احتمال زیاد مرتبط است.

·     نگاه کردن به تلویزین، گوش دادن به موسیقی و مطالعه—روزنامه، مجله و کتاب-- کمک بسیار زیادی به شما می کند. می توانید از قبل چیزهایی که دوست دارید در موردش با کسی صحبت کنید را برنامه ریزی کنید.

·     اگر خجالتی هستید، بهتر است از قبل چند موضوع برای بحث آماده کنید.

·     به واکنش طرف مقابلتان دقت کنید. اگر به موضوع علاقه نشان داد ادامه دهید اما اگر مشاهده کردید که مدام یا به سعت خود نگاه می کند یا به دنبال راهی برای فرار است، باید دست نگه دارید.

·     عبارات و جملات جالب و خنده دار می تواند حال و هوای مکالمه را عوض کند و موضوعات جدیدی را برای صحبت کردن پیش رویتان قرار دهد.

·     اگر مکالمه پشت تلفن است باید هرطور که شده طرف مقابل را هم در مکالمه درگیر کنید. اگر موضوع جالبی به ذهنتان نمی رسد، از بازی "سوال کردن" استفاده کنید. از طرفتان سوال بپرسید. دقت کنید که سوالهایی که می پرسید مناسب زمان و مکان باشد. سوال ها باید طوری باشد که فرد بتواند به راحتی درمورد آن حرف بزند و به یک بله یا خیر عادی ختم نشود.

·     برخورد و رفتار شما هم در موفقیت گفتگو سهیم است. سعی کنید رفتاری دوستانه و با محبت داشته باشید تا حرفهایتان تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.

·     نکات و چیزهای جالب و جدیدی که در طول روز با آنها برخورد می کنید را جایی یادداشت کنید. مثلاً حرف خنده داری که کسی به شما گفته است، کار جالبی که یکی از دوستهایتان انجام داده یا هر چیز جالب توجه دیگر. این نکات می تواند در مکالمه های آتی به دردتان بخورد.

·     یادتان باشد، طرف صحبتتان هرکسی که باشد، همیشه می توانید نقاط مشترکی با او پیدا کنید. همه ما از یک آب و هوا استفاده می کنید، غذای خوب را دوست داریم و از خندیدن لذت می بریم. مثلاً اگر طرفتان را در ایستگاه اتوبوس ملاقات کردید، می توانید بپرسید که کجا می روند. اگر خارج از شهر زندگی می کنند، می توانید درمورد زندگیشان از آنها سوال کنید.

·     یادتان باشد احساس راحتی کنید و همیشه مرتب و شیک باشید.

·     آخرین نکته اینکه شروع مکالمه نیازمند تمرین است. ممکن است اول کار احساس گیجی و ناشی بودن به شما دست بدهد اما با تمرین رفته رفته برایتان راحت تر خواهد شد.

هشدارها

·     طرف مقابل را با سوال بمباران نکنید.

·     با لحنی صحبت کنید که طرف مقابل تصور نکند که مجبورید که حرفی بزنید. با آرامش و وقف های مناسب حرف بزنید.

·     سوال های خصوصی نپرسید.

·     ارتباط چشمی برقرار کنید.

·     درمورد ظاهر طرف مقابل یا کس دیگری اظهار نظر منفی نکنید چون ممکن است طرفتان با کسی که از او انتقاد می کنید، آشنا باشند.

·     هیچوقت قسم نخورید، بی احترامی نکنید، توهین نکنید، بحث های جنسی و مذهبی یا ملیتی را به میان نکشید.

·     در برخورد با افراد هیچوقت مغرورانه رفتار نکنید که انگار همه چیز دان هستید.

·     بچگانه و خام رفتار نکنید، حرف نزنید و لباس نپوشید.

·     صحبت دو نفر دیگر را قطع نکنید. اجازه بدهید مکالمه آنها تمام شود و بعد حرفتان را بزنید.

·     همیشه الفاظ "خواهش می کنم"، "متشکرم" "لطف می کنید" و امثال این را در صحبت هایتان بگنجانید. مودب بودن نشانه هوش و کمال شماست.

·     به اطرافیانتان احترام بگذارید.

·     مرتب و تمیز باشید و خوب لباس بپوشید. شلختگی، بوی بد دهان و بدن همه را از شما دور می کند.

·     گاهی اوقات وقتی مکالمه ای را آغاز می کنید، طرف صحبتتان ممکن است به نظر خسته کننده برسد. اما اشکالی ندارد. می توانید سراغ کس دیگری بروید چون ممکن است طرفتان را اشتباه انتخاب کرده باشید.

·     اگر با کسی صحبت می کنید که به او علاقه دارید هیچوقت درمورد دوست پسر یا دوست دخترش با او حرف نزنید. درمورد چیزی حرف بزنید که از او می دانید: مثلاً اگر اهل ورزش هستند می توانید درمورد آخرین مسابقات آن ورزش با او حرف بزنید.

 

قدر شناسی یکی از پله های رسیدن به محبوبیت

 

 

ما آدم ها معمولا به راحتی از عملکرد یکدیگر انتقاد می کنیم. ملامت و سرزنش، از عادت هایی است که هریک از ما به نحوی با آن مواجه می شویم. قیافه حق به جانب می گیریم و با مشاهده اشتباهات فورا شروع به ارایه گزارش بدبختی و فلاکت خود می کنیم.

البته  اگر انتقاد در قالب هدایت و راهنمایی صورت بگیرد، می تواند سازنده و موثر واقع شود. اما  باید به این نکته توجه داشت همان اندازه که انتقاد و ارشاد دیگران می تواند در روند تکامل آن ها موثر باشد و از اشتباهات جلوگیری کند، تشویق، تعریف و تمجید از اعمال صحیح و تبلیغ رفتارهای درست دیگران هم می تواند باعث تداوم و تقویت و تکامل عادات و رفتارهای مناسب گردد.

درواقع ما با انتقاد از اعمال اشتباه دیگران موقعیت آن عمل را در نزد فاعلش تضعیف می کنیم که در مدت زمان و با تداوم تذکرات می توان به کلی آن اعمال را از رفتار فرد محو نمود. حال در نقطه مقابل اگر ما از توانمندی ها و اعمال و رفتار درست دیگران تعریف و تمجید کنیم یا تشکر نماییم، علاوه بر این که احساس موفقیت و پیروزی را در فرد دوچندان کرده ایم باعث می شویم، او از اینکه اعمالش در نظر دیگران ارزشمند و موثر بوده است خرسند شود و با روحیه مظاعف نسبت به تداوم و تکامل رفتار یا اعمالش گام بردارد.

تشکر و قدرشناسی از زحمات یا رفتار خوب دیگران موجب می شود تا آن فرد به ارزش کار خود پی ببرد و خیالش از این بابت راحت شود که دیگران هم قدر و ارزش کار او را می دانند. آن وقت باور یا نگرانی های او در رابطه با دیده نشدن یا این که کسی قدر زحمات او را نمی داند از بین می رود و به جای آن امیدواری، انگیزه و میل به انجام هرچه بهتر کارها در او  زنده می شود.

تشریح و یادآوری اعمال نیک افراد به خودشان اگر از صمیم قلب و از روی سیاست نباشد، بیش از همه می تواند موجب رضایت آن ها بشود. به زبانی ساده، برای تداوم و تکامل نیکی ها همیشه باید یاد آن ها را زنده نگه داشت و با تعریف و یادآوری های به موقع از آنها موجب تایید اعمال نیک و ترغیب دیگران به انجام آن شد.

برخلاف تصور برخی افراد که مدعی هستند تعریف و تمجید از دیگران باعث می شود تا فرد دچار توهم و خود بزرگ بینی شود، این طور به نظر می رسد که همه ما علاقه داریم زمانی که یک کار را با زحمت و مشقت فراوان انجام می دهیم تا به موفقیت می رسیم، انتظار داریم مورد تشویق و تایید اطرافیان قرار بگیریم و به نسبت کاری که انجام داده ایم مورد تقدیر و تشکر قرار واقع شویم.

ما اگر کاری را انجام بدهیم و متوجه بشویم که در نظر دیگران اهمیت چندانی نداشته است، کم کم انگیزه و میل خود را جهت انجام آن کار از دست می دهیم و این احساس در ما پدید می آید که اطرافیان برای من و زحمات من ارزش قایل نیستند و تنها می خواهند به جای یک برده از من بهره ببرند و سوء استفاده کنند. آن وقت است که دیگران به راحتی از خدمت صادقانه و خدمتگزارانه ما محروم می شوند و یا با کم و کاستی هایی مواجه خواهند شد.

طبق قانون "هرچیزی برای بقا نیاز به انرژی دارد" باید به یاد داشته باشیم که "هر چیزی" شامل"همه چیز" می شود نه فقط آن هایی که ما دوست داریم. شاید ما تصور کنیم که فرد مورد نظر لایق تعریف و تمجید نیست و وظیفه دارد که کارش را به نحو احسن برای ما انجام دهد. اما  قانون بقا گوشش به این حرف ها بدهکار نیست، شاید بتواند در مصرف انرژی صرفه جویی کند ولی نمی تواند به کلی خود را ازدریافت آن محروم کند زیرا به زودی تلف خواهد شد.

برخی دیگر از افراد تصور می کنند که با تشکر یا عذرخواهی بابت زحمتی که دیگران برای آن ها کشیده اند خود را خوار و ذلیل کرده اند یا طرف مقابل کم تر از آن است که از او تقدیر به عمل بیاید. اما تقدیر و تشکر از هرکسی که متحمل زحمتی هر چند ناچیز می شود یک قانون اجتماعی و خواست طبیعت و خداوند است و هرکس به هر دلیلی از آن امتنا کند و یا به درستی ادا ننماید نوعی خلاف قانون و ادب را مرتکب شده است که در محبوبیت و شخصیت اجتماعی او تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.

تشکر و قدر دانی در مقابل زحمات دیگران یک وظیفه است نه یک محبت، که هرکسی با انجام آن، میزان اطلاع و آگاهی خود از  آشنایی با تعهدات و وظایف اجتماعی و فرهنگی خود را نشان می دهد.